قلب شیشه ای
. ماه خون ماه اشك ماه ماتم شد ، بر دل فاطمه داغ عالم شد . فرا رسیدن ماه محرم را به عزادارن راستینش تسلیت عرض میكنم . . ادامه مطلب ... جمعه 26 آبان 1398برچسب:, :: 5:53 بعد از ظهر :: نويسنده : roza
هیچ وقت این دو جمله رو نگو: ١)ازت متنفرم ٢)دیگه نمیخوام ببینمت . هیچ وقت با این دو نفر همصحبت نشو: ١)از خود متشکر ٢)وراج . هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن: . هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو: ١)نمیتونم ٢)بد شانسم . هیچ وقت این دو تا کارو نکن: ١)دروغ ٢)غیبت . هیچ وقت این دو تا جمله رو باور نکن : ١)آرامش در اعتیاد ٢)امنیت دور از خانه . همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار: ١)آرامش با یاد خدا ٢)دعای پدر و مادر . همیشه دوتا چیز و به یاد بیار: ١)دوستای گذشته رو ٢)خاطرات خوبت رو . همیشه به این دو نفر گوش کن: . همیشه به دو تا چیز دل ببند: ١)صداقت ٢)صمیمیت
ادامه مطلب ... شنبه 4 آذر 1391برچسب:, :: 11:51 قبل از ظهر :: نويسنده : roza
گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم
برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را برای بار دوم برایت باز گوید. چرا مرا شکستی ؟چرا؟ اشعاری برایت سرودم که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟ چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم چرا این چنین کردی با من ؟چرا؟ زیباترین ستارگان آسمان را برایت چیدم. خوشبو ترین گلهای سرخ را به پایت ریختم. چرا این چنین شد/؟چرا؟ من که بودم؟ که هستم به کجا دارم می روم؟
دیگه تو رو ندارم تورو ازم گرفتن گفتن فراموشت کنم منو دست کم گرفتن گفتن که عشق تو کجا لایق اسم اون میشه گفتن برو که عشق اون قسمت دیگرون بشه منم گفتم اگه که خالی دستام اگه هیچی ندارم عوضش برای تو یه قلب دیونه دارم اگه که تورو گرفتن اگه تو داری میری عوضش توی خیالم با تو پروازی دار
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 5:14 بعد از ظهر :: نويسنده : roza سراپای وجودم را خلاصه کردم در یک جمله ... من بی تو اشک میریزم هرجا دلت شکست خودت شکسته هاشو جمع کن تاکسی منت دست زخمیشو نکشه تنهایی یعنی اگه هزار بار هم از اول تا آخر لیست شماره های موبایلت رو نگاه کنی ، نتونی یک نفر رو پیدا کنی که باهاش درد دل کنی . . . تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است ! ساعتها زیر دوش به کاشی های حمام خیره می شوی !
جمعه 26 آبان 1391برچسب:, :: 9:57 بعد از ظهر :: نويسنده : roza
ای دل تنها چیه چشم انتظاری باز یه لحظه یه دم آروم نداری مثل زمستون تو حسرت بهاری باز عشقت خیمه زد رو خونم باز یادت اتیش زد به اشیونم باز بی تو باید تنها بمونم بیا سکوت لبهات هنوز حرمت خونست پرند دل من هنوز بی اشیونست توی اسمون دنیا هر کسی ستاره داره چرا وقتی نوبت ماست اسمون جایی نداره واسه من تنهایی درده درد هیچ کسو نداشتن هر گل پژمرده ای رو تو کویر سینه کاشتن دیگه باور کردم که باید تنها بمونم تا دم لحظه مردن شعر تنهایی بخونم بیا سکوت لبهات هنوز حرمت خونست پرنده دل من هنوز بی اشیونست بیا پر از امیده هنوز این دل خسته هنوز به پای چشمات پای عشقت نشسته
تورو خدا برگرد
جمعه 26 آبان 1391برچسب:, :: 6:22 بعد از ظهر :: نويسنده : roza جملاتی زیبا از بزرگان در مورد عشق «آنجا که ازدواجی بدون عشق صورت گیرد، حتمأ عشقی بدون ازدواج در آن رخنه خواهد کرد.»
ادامه مطلب ... جمعه 26 آبان 1391برچسب:, :: 11:10 قبل از ظهر :: نويسنده : roza
لعنت به تو لا مذهب مگر کار و زندگی نداری لعنتی؟ تا کی قرار است واژه هایم در بند تو محصور باشد؟ چرا احساسم را به زنجیر میکشی؟ میخواهم رها باشم چرا این را نمی فهمی؟ آخر مگر با تو چه کرده ام که اینگونه خواهان بیقراری ام هستی؟ ببین دیگر نمیتوانی در اینجا لیلی بیابی من دیگر مجنون صحرایت نیستم به دنبال چه هستی؟ اینقدر با سنگ لطافتت به قلب بلورینم نزن و مرا هدف تیر اندوهت قرار نده! می بینی صدای چک چک استخواهایم را میشنوی؟ استخوانهایم زیر سنگینی وزنت خرد می شود. آخر چرا اینقدر بی رحمی تو که خدای احساس منی میتوانی شاهد زجرم باشی؟ مرا ببیین تماشا کن که در هر لحظه پیر می شوم!!! می آیی همیشه می آیی و من خواه و ناخواه باید پذایرای شبیحخون واژه هایت باشم باشد بیا در خلوت شبهای یلدایی ام بیا تا من از گور تنهایی و شبهای دلواسی به در آیم. باشد قبول هرچه تو میخواهی پذیرایت میشوم اندیشه ام را به تو می سپارم تا جاری شوی ببخش که همیشه نمی نویسمت آخر قلم سرکشی دارم بی شرف بد رقم چموش است مثل من نیست که به این سادگی رام تو شود.
ادامه مطلب ... چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, :: 11:13 قبل از ظهر :: نويسنده : roza |